غم مخور این تیره ماه سوز و سرما ، بگذرد
هر چه پیش آید ز گردون بر سرِ ما بگذرد
روزگار تلخ گر شیرین نکرد کام همه
بر زمین افتاده و بنشسته بالا ، بگذرد
گر مهیا گشت یا نه توشه بر خان همه
روزگارِ مجلس مسکین و دارا ، بگذرد
رنجِ بار زندگی گر خم نموده قامتی
از ضمیر و خاطر نادان و دانا ، بگذرد
زیب باطن را نما پاینده ظاهر رفتنیست
بی توقف این زمان بر زشت و زیبا ، بگذرد
گو تو دل آسوده کن دنیای امروز هر چه هست
بر من و تو ، یا شما و ما و آنها ، بگذرد . ۹۸/۱۰/۷
فتانه - ر
یک قدم رنجه نما در باغ رنگارنگ من
خود بخوان زین نقش ها آموزه از ارژنگ من
راه در دنیای یکرنگی اگر جویی همی
همنوا و همقدم شو با من و آهنگ من
قامت ما را ردای حیله و تزویر نیست
رنگ را گر وانهی وانگه شوی همرنگ من
قلب ما را عاری از اهواء دنیایی ببین
من عقابم ، دل بود صید و اسیر چنگ من
گر گره از مشکل احباب و یاران وا شود
آورد شادی به رخسار و برد آژنگ من
دوستان را دوست ، دشمن را به الفت آورم
این بود آئین و هم رسم من و فرهنگ من
زندگانی کرده این آویزه را در گوش من
همنشینی با بدان عیب من است و ننگ من
در میان خیل خوبان گرچه ما را جای نیست
رنگ از سیلی گرفته گونه ی گلرنگ من.
فتانه - رمضانی ۹۶.۱۱.۱۰
درباره این سایت